5000 Daily use & the most helpful English to Persian sentences

English to Persian sentences collection for daily use sentences & to improvise English & Persian Language.

For more sentences try our free android app.

1

I just don’t know what to say.

من فقط نمی دانم چه بگویم.

2

Education in this world disappoints me.

آموزش در جهان من را نا امید کرده است.

3

I’m going to go.

می خواهم بروم.

4

Hurry up.

عجله کن!

5

This is always the way it has been.

کارها همیشه به این قرار بود.

6

No, he’s not my new boyfriend.

نه، او دوست‌پسر جدید من نیست.

7

I love you.

عاشقتم

8

I love you.

من ترا دوست دارم.

9

I love you.

من عشق تو هستم.

10

I don’t like you anymore.

من دیگر تو را دوست ندارم.

11

I don’t speak Japanese.

من ژاپنی صحبت نمی‌کنم.

12

Nobody understands me.

هیچکس مرا درک نمی‌کند.

13

I learned to live without her.

یاد گرفتم که بدون او زندگی کنم.

14

It’s useless to keep on thinking any more.

فکر کردن دیگر فایده‌ای ندارد.

15

I have too many things on my mind these days.

این روزها افکار زیادی در سر دارم.

16

I just wanted to check my email.

فقط می‌خواستم ایمیلم را چک کنم.

17

Do you really need to ask the question to know the answer?

آیا برای فهمیدن جواب حتماً باید سؤال بپرسی؟

18

You can’t expect me to always think of everything!

نباید همیشه انتظار داشته باشی که من فکر همه چیز را بکنم!

19

I suppose that behind each thing we have to do, there’s something we want to do…

به نظر من، در ورای هر چیزی که مجبور به انجام دادنش هستیم، چیزی هست که مایل به انجام آن هستیم

20

You really don’t have the right priorities!

شما واقعاً واجد اولویت‌های مناسب نیستید!

21

Don’t expect others to think for you!

انتظار نداشته باشید که دیگران به جای شما فکر کنند!

22

You never have time for important things!

تو هیچگاه برای چیزهای مهم وقت نداری!

23

What’s going on in the cave? I’m curious. “I have no idea.”

 در این غار چه می گذرد؟ من کنجکاو هستم. “من هیچ حدسی نمی زنم.”

24

Thank you for helping me. “Don’t mention it.”

ممنون برای کمکتان. “قابلی نداشت.”

25

Do you speak Italian?

ایتالیایی صحبت می‌کنی؟

26

If you don’t want to put on sunscreen, that’s your problem. Just don’t come complaining to me when you get a sunburn.

اگر تو نمی خواهی ضد آفتاب بزنی مشکل خودت است. پس دیگر از آفتاب سوختگی پیش من شکایت نکن.

27

You did this intentionally!

از قصد این کار رو کردی.

28

I can’t cut my nails and do the ironing at the same time!

من قادر نیستم همزمان ناخن هایم را کوتاه کنم و اتو بزنم!

29

What is your greatest source of inspiration?

منبع بزرگ الهام گرفتنت چیست؟

30

People who love doubt nothing, or doubt everything.

مردم دوست دارند یا به هیچ چیز شک نکنند یا به همه چیز شک کنند.

31

You had plenty of time.

تو وقت زیادی داشتی.

32

What are you talking about?

درباره چه حرف می زنید؟

33

You have been thinking about this problem the whole morning. Take a break; go eat lunch.

تو روی این مسئله تمام صبح فکر کرده ای. استراحتی کن و ناهار بخور.

34

Open the cupboard to the left, the bottles are in there.

در سمت راست قفسه را باز کن.بطری ها در آنجا قرار دارند

35

I suggest that we go out on Friday.

من پیشنهاد می کنم جمعه بیرون برویم.

36

I need your advice.

من به مشوت شما احتیاج دارم.

37

Death is only a horizon, and a horizon is nothing save the limit of our sight.

مرگ تنها یک افق است؛ و افق چیزی بیش از حد دید ما نیست.

38

Until you make peace with who you are, you’ll never be content with what you have.

تا زمانی که با خود، سازش نکرده ای، هرگز نسبت به آنچه که داری، راضی نخواهی شد.

39

The early bird catches the worm.

زود بری بهتر گیرت میاد

40

It was raining when we left, but by the time we arrived, it was sunny.

وقتی که بیرون آمدیم باران می آمد، اما حدود زمانی که رسیدیم آفتابی بود.

41

I went to drink a beer with friends.

من برای نوشیدن آبجو با دوستانم بیرون رفتم.

42

The film started at 2 o’clock.

فیلم ساعت دو شروع شد.

43

I work even on Sunday.

من حتی روزهای یکشنبه هم کار می کنم.

44

Are you not tired?

آیا خسته نیستی؟

45

You should tell him the truth.

شما باید حقیقت را به او بگویید

46

You should work hard.

تو باید سخت کار کنی.

47

Do you know how to use a dictionary?

آیا بلدید چگونه از لغت نامه استفاده کنید؟

48

Your hair wants cutting.

بایست موهایت کوتاه شوند.

49

Can you make yourself understood in English?

می‌توانید به زبان انگلیسی منظورتان را بفهمانید؟

50

You can’t swim, can you?

نمی توانی شنا کنی، می تونی؟

51

How about you?

تو چطور؟

52

Why did you say such a thing?

برای چه چنین چیزی گفتی؟

53

You are old enough to know better than to act like that.

تو آنقدر بزرگ شده ای که بدانی بهتر از آن باید رفتار کنی.

54

You’re forever making mistakes.

تو به طور مکرر اشتباه می کنی.

55

You should ask your father for his advice and follow it.

تو باید از پدرت راهنمایی بخواهی و به آن عمل کنی.

56

Go back to your seat.

به صندلی خود برگرد.

57

Is your watch correct?

آیا ساعتت درست است؟

58

Just follow your heart.

به سادگی از قلبت پیروی کن.

59

I think you’re right.

فکر می کنم حق با توست.

60

I expect you know all about it.

انتظار دارم همه چیز را راجع به آن بدانی.

61

I’ll treat you.

من از تو مراقبت خواهم کرد..

62

I as well as you am to blame.

منم به اندازه تو مقصر هستم.

63

It is hard to distinguish you from your brother.

تشخیص دادن تو از برادرت دشوار است.

64

I would prefer to speak to you in private.

من ترجیح می دادم که به طور خصوصی با شما سخن بگویم.

65

All of you did good work.

کار همه‌تان خوب بود.

66

Nothing is so tasty as the dish you make.

هیچ چیزی به اندازه ی غذایی که درست می کنی خوشمزه نیست.

67

I do not for a moment think you are wrong.

حتی برای یک لحظه فکر نمی کنم که اشتباه می کنی.

68

We will miss you badly.

بدجوری دلمان برایت تنگ خواهد شد.

69

It is because you work too much that you are sleepy all the time.

به این دلیل که تو بسیار کار می کنی، همیشه خواب آلود هستی.

70

Are my socks dry already?

آیا جوراب هایم خشک شده اند؟

71

Air is a mixture of gases.

هوا مخلوطی از گازها است.

72

Many stars were shining in the heavens.

ستاره های بسیاری در آسمان می درخشیدند.

73

Seen from the sky, the bridge appears more beautiful.

اگه از بالا ببینی این پل خیلی قشنگ تر به نظر میاد.

74

Is there a table available for two on Friday?

آیا میزی برای دو نفر در روز جمعه وجود دارد؟

75

To make money is not the purpose of life.

پول در آوردن هدف زندگی نیست.

76

A blonde is speaking to her psychiatrist.

یک زن بلوند با روانپزشکش صحبت می‌کند.

77

The gold coin was much more valuable than was supposed.

سکه طلا از آنچه که تصور می شد، ارزش بیشتری داشت.

78

Money ruins many.

پول بسیاری را فاسد می کند.

79

Too much money?

پول خیلی زیاد؟

80

Little money, few friends.

پول کم، دوستان کم.

81

Money enables you to buy anything.

پول شما را قادر می سازد تا هر چیزی را بخرید.

82

Prices have been gradually rising in recent years.

قیمت ها به تدریج در طی سالهای اخیر افزایش یافته اند.

83

I have seen little of him of late.

اخیراً، او را به ندرت دیده ام.

84

Slight inattention can cause a great disaster.

کوچک ترین بی توجهی ممکنه به فاجعه ختم بشه

85

Astonishment deprived me of speech.

از شدت تعجب زبانم بند آمد.

86

It is the students’ duty to clean their classrooms.

این وظیفه دانش آموزان است که کلاسهایشان را تمیز کنند.

87

Get out of the classroom.

گمشو از کلاس بیرون.

88

Let’s pass by the church.

بگذار از کنار کلیسا بگذریم.

89

The strong wind died away at night.

باد شدید شب قطع شد.

90

Effectively dealing with competition is an important part of life.

مواجهه‌ی مؤثر با مسئله‌ی رقابت بخش مهمی از زندگی محسوب می‌شود.

91

Add a little milk.

کمی شیر اضافه کن.

92

His low salary prevents him from buying the house.

حقوق کم او او را از خانه خریدن باز می دارد.

93

Suddenly rain began to fall.

ناگهان باران باریدن گرفت.

94

Hurry, and you will catch the train.

عجله کن، تا به قطار برسی.

95

Hurry up, or you will be late.

عجله کن، وگرنه دیر خواهی کرد.

96

Hurry up, and you will be on time.

عجله کن، تا به موقع برسی.

97

You make mistakes if you do things in a hurry.

اگر در انجام کار ها عجله کنی، اشنباه می کنی

98

The holiday ended all too soon.

تعطیلات خیلی زود تمام شد.

99

The chances are that the bill will be rejected.

هرچه شانس بود بیل از دست داد.

100

I don’t feel well. Could you give me some medicine?

حالم خوب نیست.می شود مقداری دارو به من بدهی؟

101

Take it easy.

آسان بگیرش.

102

Never mind. Anyone can make mistakes.

اشکالی ندارد. همه می توانند اشتباه کنند.

103

Several newspapers published the story.

مجلا ت گونا گونی آن داستان را منتشر کردند.

104

I try.

امتحان میکنم

105

I try.

تست میکنم

106

The countries concerned settled the dispute by peaceful means.

کشورهای ذیربط، اختلاف را از طریق ابزارهای مسالمت آمیز حل و فصل نمودند.

107

People who are afraid of making mistakes will make no progress in English conversation.

کسانی که از اشتباه کردن می ترسند،نمی توانند در مکالمه انگلیسی پیشرفت کنند

108

Don’t worry about making mistakes.

نگران اشتباه کردن نباش.

109

The cold weather continued for three weeks.

هوای سرد تا سه هفته ادامه یافت.

110

Do you play a musical instrument?

آیا تو سازی موسیقیایی می نوازی؟

111

After a storm comes a calm.

پس از طوفان، آرامش گسترده می‌گردد.

112

The school is two kilometers ahead.

مدرسه دو کیلومتر به سمت جلو است.

113

The more you study, the more you discover your ignorance.

هر چه بیشتر بخوانی، بیشتر به نادانیت پی می بری.

114

Don’t make fun of foreigners.

خارجی ها را مسخره نکن.

115

I’d rather stay home than go out.

ترجیح می دهم در خانه بمانم تا اینکه بیرون بروم.

116

I will show you a new approach to foreign language learning.

من شیوه ای نو برای یادگیری زبان نشانت می دهم.

117

We have to buy them from abroad.

باید آنها را از خارج بخریم.

118

The sea was as smooth as glass.

دریا مثل شیشه صاف بود.

119

I cast my net into the sea.

من تور ماهیگیری ام را به درون دریا انداختم.

120

The community is made up of individuals.

جامعه متشکل از اشخاص است.

121

The date and place of the meeting have been fixed.

تاریخ و زمان جلسه ثابت و معین شده است.

122

Absence makes the heart grow fonder.

دوری باعث علاقمندی می شود.

123

Absence makes the heart grow fonder.

دوری و دوستی.

124

We must preserve our peaceful constitution.

ما باید قانون اساسی صلح آمیز خود را حفظ کنیم.

125

We are a peace-loving nation.

ما ملت صلح دوستی هستیم.

126

We are working in the interest of peace.

ما در جهت صلح تلاش می کنیم.

127

We came to the conclusion that we should help him.

ما به این نتیجه رسیدیم که باید به او کمک کنیم.

128

We are longing for world peace.

ما مشتاق صلح جهانی هستیم.

129

We are anxious for world peace.

ما به شدت خواهان صلح جهانی هستیم.

130

We should make every effort to maintain world peace.

ما باید هر گونه تلاشی را جهت حفظ صلح جهانی انجام دهیم.

131

We talked in sign language.

ما با زبان اشاره صحبت کردیم.

132

We set out on our journey full of hope.

ما سفرمان را با پر از آرزو شروع کردیم ( میکنیم)

133

We got all the materials together.

ما تمام مواد را یکجا بدست آوردیم

134

We have enjoyed peace for more than forty years.

ما بیش از 40 سال است که از صلح برخوردار شده ایم.

135

Our project collapsed.

پروژه ی ما زمین گیر شده است.

136

Our ultimate goal is to establish world peace.

هدف غایی ما برقراری صلح جهانی است.

137

It is considered impossible to travel back to the past.

سفر کردن به گذشته مسئله ای غیر ممکن تلقی شده است.

138

In case of fire, you should dial 119.

در صورت آتش سوزی، شما باید با شماره 119 تماس بگیرید.

139

In case of a fire, use this emergency stairway.

به هنگام آتش سوزی از پله های اضطراری استفاده کنید.

140

There is no smoke without fire.

تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.

141

The fire is going out; will you add some wood?

آتش دارد خاموش می شود.می توانی کمی چوب اضافه کنی؟

142

I have peace at home.

من در خانه آرامش دارم.

143

The house was in flames.

خانه شعله ور شده بود.

144

I had to help with the housework.

می‌بایست در کارهای خانه کمک کنم.

145

After a couple of drinks, the guy was feeling no pain.

بعد از چند نوشیدنی، دیگر آن مرد دردی احساس نمی کرد.

146

Many kinds of birds live in Japan.

در ژاپن، پرنده های گوناگون می زیند.

147

A fox is not caught twice in the same snare.

یک روباه دوبار در یک دام نمی افتد.

148

Above all, be patient.

بالاتر از هر چیز این است که صبور باشی.

149

It is good for nothing.

به هیچ دردی نمی خورد.

150

I want something cold to drink.

من چیزی سرد برای نوشیدن می خواهم.

151

What’s up?

چه خبر؟

152

If it were to rain tomorrow, the match would be postponed.

اگر قرار بود فردا باران ببارد، مسابقه به تعویق می‌افتاد.

153

I got soaked to the skin.

تا مغز استخوان خیس شدم.

154

Musicians are usually sensitive to criticism.

موسیقی‌دانان معمولاً نسبت به انتقاد حساس هستند.

155

Don’t make any noise, I’m studying.

سر و صدا ایجاد نکن, من دارم مطالعه می کنم

156

The temperature falls.

تب پایین آمده است.

157

The roof is really in need of repair.

پشت بام واقعا به تعمیر احتیاج دارد.

158

Could you pass me the salt, please?

می شود به من نمک را بدهی، لطفا؟

159

Please pass me the salt.

لطفا نمک را به من بده.

160

Pass me the salt, would you?

نمک را به من بده، ممکنه؟

161

Pass me the salt and pepper, please.

نمک و فلفل را بگردان، لطفا.

162

We season with salt.

ما با چاشنی نمک طعم می دهیم.

163

I wanted some salt, but there was none in the jar.

من نمک می خواستم، ولی در بطری شیشه ای هیچ نبود.

164

I saw a light in the distance.

من از دور یک روشنایی دیدم.

165

I could see Tokyo Tower far away.

برج توکیو را می‌توانستم در دوردست ببینم.

166

It’s too far to walk to the station, so let’s take a bus.

پیاده روی تا ایستگاه طولانی است پس بیا سوار اتوبوس شویم.

167

Learning English is hard work.

یادگیری زبان انگلیسی کار سختی است.

168

English has become an international language.

انگلیسی به یک زبان بین المللی تبدیل شده است.

169

It is difficult to express one’s thoughts in English.

بیان افکار به زبان انگلیسی دشوار است.

170

Permanent peace is nothing but an illusion.

صلح پایدار چیزی نیست بجز یک توهم.

171

I think a movie is more entertaining than any book.

من فکر می کنم که یک فیلم بیشتر از یک کتاب سرگرم کننده است.

172

The rain whipped against the window.

باران به پنجره تازیانه می زد.

173

Let’s go back before it begins to rain.

بیا برگردیم قبل از آنکه باران باریدن بگیرد.

174

I’ll explain how to take this medicine.

من توضیح خواهم داد که چگونه این دارو را مصرف کنید.

175

Ichiro puts friendship above profit.

ایچارو دوستی را بالاتر از منفعت می داند.

176

Don’t attempt two things at a time.

در یک زمان برای دو چیز تلاش نکن.

177

What on earth are you doing here?

اینجا داری چی کار می کنی؟

178

He worked hard.

خیلی سخت کار می کرد.

179

She told him once and for all that she would not go to the movie with him.

آن زن یک بار برای همیشه به او گفت که با او به سینما نخواهد رفت.

180

The doctor told her that she should take a rest.

دکتر به او گفت او باید استراحت کند.

181

A good doctor follows his own directions.

دکتر خوبی کسی است که به راهنمایی های خودش عمل کند.

182

Being a doctor helped me greatly during the journey.

دکتر بودنم در طی سفر به من کمک بزرگی کرد.

183

I lost consciousness.

من هوشیاری ام را از دست دادم.

184

The committee was split over the project.

اعضای کمیته در مورد پروژه دو دیدگاه متفاوت داشتند.

185

Have you met her before?

قبلا او را دیده بودی؟

186

There used to be a green field here; now there’s a supermarket.

اینجا قبلا یک مزرعه‌ی سرسبز بود، ولی حالا یک سوپرمارکت است.

187

We are not born for ourselves.

ما برای خودمان به دنیا نیامده ایم.

188

We discussed the matter with each other.

ما مساله را با یکدیگر مورد بررسی قرار دادیم.

189

I want to go with you.

می خواهم با تو بیایم.

190

I’m learning how to type.

من دارم یاد می گیرم که چگونه تایپ کنم.

191

I prefer coffee to tea.

قهوه را به چای ترجیح می دهم.

192

I exempted her from working overtime.

من او را از اضافه کار معاف کردم.

193

Do you think that my way of teaching is wrong?

آیا فکر میکنی که روش درس دادن من اشتباه است؟

194

I have a friend whose father is a famous pianist.

من دوستی دارم که پدرش پیانیست مشهوری است.

195

We made a contract with the firm.

ما با شرکت قرارداد بستیم.

196

There is little wine left.

کمی شراب باقی مانده است.

197

If you had a word processor, you’d be free from all this trouble.

اگر یک واژه‌پرداز می‌داشتید، از تمام این دردسرها خلاص می‌شدید.

198

I need a lot of cloth to make a long dress.

من برای درست کردن یک لباس بلند به مقدار زیادی پارچه احتیاج دارم.

199

Lobsters belong to a class of marine animals.

میگو به دسته ی حیوانات دریایی تعلق دارد.

200

Which do you like better, rock music or classical music?

از کدامیک بیشتر خوشتان می‌آید، موسیقی راک یا موسیقی کلاسیک؟

201

The candle went out by itself.

شمع خود به خود خاموش شد.

202

A tea with lemon, please.

یک چای با لیمو، لطفاً.

203

The radio was invented by Marconi.

رادیو توسط مارکونی اختراع شد.

204

Please turn off the light.

لطفا چراغ را خاموش کن.

205

Barking dogs seldom bite.

سگهایی که پارس می کنند، بندرت گاز می گیرند.

206

Good. No absentees.

خوب است. غایب نداریم.

207

I’ve told you over and over again not to do that.

بارها و بارها بهت گقتم این کار رو نکن.

208

You’re old enough to know better.

تو به اندازه کافی بزرگ هستی، که بیشتر بدانی.

209

I wish I had more time to talk with her.

کاش وقت بیشتری برای حرف زدن با او داشته باشم.

210

Sorry I didn’t e-mail you sooner.

ببخشید که زودتر به شما ایمیل نزدم.

211

The brightest student expressed gratitude on behalf of his classmates.

با هوش‌ترین دانش‌آموز از طرف همکلاسی‌هایش ابراز تشکر کرد.

212

If you can’t keep your promise, what excuse will you make?

اگر نتوانی به وعده‌ات عمل کنی، چه عذری خواهی آورد؟

213

If he wanted to get to London today, he should leave now.

اگر بخواهد امروز به لندن برسد، باید همین الان برود.

214

If peace cannot be maintained with honor, it is no longer peace.

اگر صلح را نتوان با شرافت حفظ کرد، این دیگر صلح نیست.

215

If you will lend me the money, I shall be much obliged to you.

اگر به من پول قرض بدهی،من بیشتر نسبت به تو وفادار خواهم شد.

216

I won’t talk with him anymore.

دیگر با او صحبت نخواهم کرد.

217

It was really good.

واقعا خوب بود.

218

I’m done up.

دیگه نمی تونم ادامه بدم.

219

Would you like another piece of cake?

یک تکه‌ی کیک دیگر میل دارید؟

220

It’s about time for the train to arrive.

الآن تقریبا زمانی است که قطار می رسد.

221

Meg looks pleased with her new dress.

به نظر میرسد مگ از لباس جدیدیش راضی است.

222

Meg talks too much.

مگ آدم پر حرفی است.

223

Meg is as tall as Ken.

مگ هم قد کن است.

224

Meg’s shoes are a little loose.

کفش های مگ کوچک شده اند.

225

I met Meg, who told me the news.

من مگ را دیدم که خبرها را به من گفت.

226

Mabel loves to chew the fat while playing bridge.

میبال عاشق گفت و گوی دوستانه است به هنگام کارت بازی.

227

Mary is not poor. On the contrary, she is quite rich.

ماری ندار نیست.اتفاقا او کمی پولدار است.

228

Mary is studying in her room.

مری در حال مطالعه در اتاق خود است.

229

I met a friend of Mary’s.

من یکی از دوستان مری را ملاقات کردم.

230

The man reading a paper over there is my uncle.

آن مردی که آنجا روزنامه می خواند دایی من است.

231

Everybody agreed with his idea.

همه با نظرش موافقت کردند.

232

It looks as if it’s going to rain.

به نظر می رسه بارون می خواد بیاد.

233

You will soon cease to think of her.

به زودی دیگر به او فکر نخواهی کرد.

234

It’s really horrible.

آن واقعاً ترسناک است.

235

It is likely to rain again.

به احتمال زیاد دوباره باران می بارد.

236

A friend in need is a friend indeed.

دوست نیازمند هنوز یک دوست است.

237

A friend in need is a friend indeed.

به هنگام نیاز، دوست واقعی شناخته می‌شود.

238

A friend in need is a friend indeed.

دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان‌حالی و درماندگی.

239

Mother Teresa was born in Yugoslavia in 1910.

مادر ترزا در یوگسلاوی در سال 1910 به دنیا آمد.

240

I’m kind of happy.

یک جورایی خوشحالم.

241

Bob often tries to give up smoking.

باب چندین بار سعی کرد که سیگار را ترک کند.

242

Uncle Bob invited us to have dinner.

عمو باب ما را برای نهار دعوت کرد.

243

The more popcorn you eat, the more you want.

پاپ‌کورن هر چه بیشتر بخوری، بیشتر می‌خواهی.

244

I came across this book in a secondhand bookstore.

این کتاب رو اتفاقی توی یک کتابفروشی کتابهای دست دوم پیدا کردم.

245

Helen is playing in the yard.

هلن در حیاط در حال بازی کردن است.

246

A Persian cat was sleeping under the table.

گربه ای ایرانی زیر میز خوابیده بود.

247

Perry visited Uraga in 1853.

پری، اوراگا را در سال 1853 بازدید کرد.

248

Betty killed him.

بتی او را کشت.

249

Betty was the first girl who came to the party.

بتی اولین دختری بود که وارد مهمانی شد.

250

Some people keep rare animals as pets.

برخی افراد، حیوانات کمیاب را بعنوان حیوان خانگی نگه می دارند.

251

Beethoven was deaf in his late years.

بتهوون در سال‌های آخر عمرش ناشنوا بود.

252

How’s your project coming along?

پروژه‌ی شما چطور پیش می‌رود؟

253

France was at war with Russia.

فرانسه با روسیه در جنگ بود.

254

France is adjacent to Spain.

فرانسه چسبیده به اسپانیا است.

255

The boomerang hurtled whistling through the air.

بومرنگ در حالی که در هوا سوت می‌کشید، به حرکت در آمد.

256

She’s intent on going to New York to study fashion.

او قصد دارد برای تحصیل در زمینه مد به نیویورک برود.

257

Bill stopped smoking.

بیل سیگار را ترک کرد.

258

One speaks English, and the other speaks Japanese.

یکی انگلیسی صحبت می کند، و دیگری ژاپنی حرف می زند.

259

Hitler led Germany into war.

هیتلر آلمانی ها را به جنگ کشانید.

260

Where’s the aisle for vitamins?

کجا می تونم ویتامین ها رو پیدا کنم؟ (در فروشگاه)

261

Pizza is my favorite food.

پیتزا غذای مورد علاقه ی من است

262

A piano is expensive, but a car is more expensive.

یک پیانو گران است، اما یک ماشین گرانتر است.

263

The number of Japanese who live on bread has increased.

تعداد ژاپنی هایی که نان می خورند افزایش یافته است.

264

Where is Paris?

پاریس کجاست؟

265

What’s the bus fare?

کرایه‌ی اتوبوس چقدر است؟

266

I prefer going on foot to going by bus.

من قدم زدن رو به رفتن با اتوبوس ترجیح می دهم.

267

Here’s a magazine for you to read in the plane.

بفرمایید این مجله برای شماست تا در هواپیما مطالعه کنید.

268

My throat feels dry.

گلویم خشک شده است.

269

Get out your notebooks and pens.

دفترچه ها و خودکارهایتان را بیرون بیاورید.

270

New York is the busiest city in the world.

نیویورک شلوغ ترین شهر دنیا است.

271

New York is the busiest city in the world.

نیویورک شلوغ ترین شهر دنیاست

272

Nick owes me ten dollars.

نیک به من ده دلار را برگرداند.

273

I will finish this work somehow.

به هر طریقی، من این کار را تمام خواهم کرد.

274

What a nice friend you are!

تو چه دوست خوبي هستي.

275

He is poor, to be sure, but he is happy.

مطمئنا او مرد فقیری است با این حال، او شاد است.

276

There is a knife missing.

یک چاقو گم شده است.

277

I don’t think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

278

At one time Nigeria was a British colony.

زمانی، نیجریه ، مستعمره بریتانیا بود.

279

What’s this chair doing here?

این صندلی اینجا چیکار می کنه؟

280

Me? I’m a plain old salaryman.

من؟ من فقط یک حقوق بگیر ساده پیرم.

281

Hey, Tom, forget about your worries.

هی تام، نگرانی هایت را فراموش کن.

282

Oh, the driver is a maniac.

اوه، راننده یک دیونه است.

283

Mrs. Thompson wants to conceal the fact that she is a millionaire.

خانم تامپسون می خواست این حقیقت را که میلیونر هست، پنهان کند.

284

Mr Thompson has been very busy today.

آقای تامپسون امروز خیلی مشغول بوده است.

285

Mr Thompson had lived in Tokyo for two years before he went back to Scotland.

آقای تامپسون، قبل از اینکه به اسکاتلند برگردد، دو سال در توکیو زندگی کرد.

286

We must select a suitable person for any post.

برای هر پست باید فرد مناسبی را انتخاب کنیم.

287

What line of work are you in?

کارت چیه؟

288

No words availed to persuade him.

هیچ حرفی نتواتست او را متقاعد کند.

289

No words availed to persuade him.

هیچ حرفی نتوانست او را برانگیزد.

290

No matter how rich he may be, he is never contented.

فرقی ندارد که او چقدر ثروتمند باشد، او هرگز قانع نخواهد شد.

291

Your dress is touching the wet paint.

لباست داره رنگی میشه.

292

How long can you hold your breath?

چه مدت می توانی نفست را حبس کنی؟

293

Tom was at a loss how to express himself.

تام این کمبود را داشت که چگونه خودش را ابراز کند.

294

Tom got so absorbed in his work that he forgot to eat.

تام به قدری جذب کارش شده بود که یادش می‌رفت غذا بخورد.

295

Tom is playing the violin now.

تام اکنون ویولن می نوازد.

296

Tom hurt himself.

تام به خودش آسیب می زند.

297

Where was Tom born?

تام کجا به دنیا آمده است؟

298

I wish Tom were my younger brother.

ای کاش (تام) برادر کوچکتر من بود.

299

Not all children like apples.

همه بچه ها سیب را دوست ندارند.

300

Nobody knows exactly how many races make up the population of the United States.

هیچکس دقیقاً نمی‌داند جمعیت ایالات متحده از چند نژاد تشکیل شده است.

301

At any rate, we have to finish this chapter before we can start on the next.

به هر طریقی که شده است، ما باید این فصل را تمام کنیم قبل از اینکه فصل بعد را شروع کنیم.

302

It was so dark.

هوا خیلی تاریک بود.

303

Which bag is yours?

کدام کیف مال تو است؟

304

Take whichever you want.

هر وقت می خواهی بگیر.

305

Sometimes machines can make an unconscious person breathe for years.

برخی از ماشین ها برای سالها می توانند برای فرد بیهوش نفس مهیا کنند.

306

From time to time, a proposal to pull down a much-loved old building to make room for a new block of flats raises a storm of angry protest.

در مقاطعی از زمان، درخواست تخریب یک ساختمان قدیمی محبوب به منظور ساختن یک بلوک از خانه ها، طوفانی از خشم ومخالفت را برمی انگیزد.

307

How does he gain his living?

او معاش خود را چگونه تامین می کند؟

308

I’m sorry.

من متاسفم.

309

Remember to lock the door.

یادت باشد در را قفل کنی.

310

Turn off the TV.

تلویزیون را خاموش کن.

311

Don’t watch TV.

تلوزیون را تماشا نکن.

312

How was your test?

امتحانت، چطور بود؟

313

Looks like you didn’t study much for the test.

به نظر می رسد زیاد برای امتحان مطالعه نکردی.

314

The tablecloth is in the cabinet.

رومیزی داخل کابینت است.

315

Computer technology is indispensable to access many pertinent items of data.

فناوری رایانه‌ای برای دسترسی به بسیاری از اقلام مرتبط داده‌ها ضروری است.

316

Dick had a traffic accident.

دیک یک حادثه‌ی رانندگی داشت.

317

Each person was given enough food and clothing.

به هر نفر، غذا و لباس کافی داده شد.

318

The weather here is getting cold and I really do not like that.

هوای اینجا در حال سرد شدن است و من واقعاً آن را دوست ندارم.

319

No man alive would believe it.

هیچ انسان زنده ای، آن را باور نخواهد کرد.

320

Everybody seeks happiness.

همه به دنبال خوشبختی هستند.

321

You can invite any person you like.

تو می توانی هر که را بخواهی دعوت کنی.

322

Who made the doll?

چه کسی عروسک را درست کرده است؟

323

Do you mind if I smoke?

ناراحت نمی شوی اگر که سیگار بکشم؟

324

Even though it is raining, I don’t care at all.

هرچند بارونیه هوا ولی اصلا اهمیتی نمی دم.

325

Not a word did he speak.

یک کلمه هم حرف نزد

326

I’ll call you a taxi.

من برایت به تاکسی تلفن خواهم کرد.

327

Many people were deceived by the advertisement.

خیلی ها از تبلیغات فریب خوردند.

328

A crowd of people were present at a party.

جمعیت زیادی از مردم در جشن حاضر بودند.

329

A good many people have told me to take a holiday.

خیلی ها به من پیشنهاد رفتن به تعطیلات را داده اند.

330

Numbers of people came from all over the country.

شمار زیادی از مردم از سرتاسر کشور آمده اند.

331

Many people were waiting in line.

خیلی ها در صف منتظر بودند.

332

A lot of things happened and my schedule was messed up.

اتفاقات زیادی افتاد و همه برنامه ریزی ام بهم ریخت.

333

Most Japanese temples are made of wood.

اکثر معبدهای ژاپنی از چوب ساخته شده‌اند.

334

People feel most at ease when they are at home.

مردم وقتی در خانه هستند، بیشترین احساس راحتی را می‌کنند.

335

Most people like watching TV.

خیلی از مردم تلویزیون دیدن را دوست دارند.

336

Most girls are kind.

اغلب دختران مهربان هستند.

337

It’s time you faced reality.

الآن زمانی است که با واقعیت روبرو شدی.

338

Can you make it on time?

می توانی آن را به موقع بسازی؟

339

It is up to you how you take it.

به تو بستگی دارد که چگونه آن را بپذیری.

340

It is he.

این او است.

341

It has developed into a very large city.

این شهر گسترش یافته و به شهر بزرگی تبدیل شده است.

342

That runs against my principles.

آن بر خلاف اصول من است.

343

That is the exactly the same idea as I have.

دقیقاً همان ایده ای است که من دارم.

344

It was a problem difficult to solve.

این مسئله‌ای بود که به سختی حل می‌شد.

345

It was a very long meeting.

این دیدار بسیار طولانی بود.

346

I have a rough idea where it is.

کمابیش می‌دانم کجا است.

347

Search your pockets again to make sure of it.

دوباره جیب هایت را بگرد تا مطمئن شوی.

348

The medicine tastes bitter.

دارو ها مزه تلخی دارند.

349

I got the book back from him.

کتاب رو ازش پس گرفتم.

350

Did you order the book?

آيا شما كتاب سفارش داديد؟

351

It is impossible to resolve the conflict.

حل مخاصمه، غیر ممکن است.

352

I had no choice but to take the plane.

من انتخاب دیگری نداشتم جز اینکه سوار هواپیما شوم.

353

One of the cats is black, the other is brown.

یکی از گربه ها سیاه است و دیگری قهوه ای است.

354

The store is open all the year round.

این فروشگاه در تمام طول سال باز است.

355

The investigation is under way.

تحقیقات شروع می شود.

356

He is a little slow, but otherwise he is a good student.

او کمی کند است، وگرنه شاگرد خوبی است.

357

Building the steel factory was a great enterprise.

ايجاد يک کارخانه فولاد، سرمايه‌گذاري بزرگي بود.

358

They are just waiting for the storm to pass.

آنها فقط منتظرند که توفان تمام شود.

359

The new store is going to open next week.

فروشگاه جدید هفته‌ی آینده باز می‌شود.

360

I cannot help laughing at the joke.

من نتوانستم جلو خنده ام را به آن جوک بگیرم.

361

The elephant was brought to the zoo.

آن فیل به باغ وحش برده شد.

362

The boy sat on a chair.

پسر روی یک صندلی نشست.

363

The novelist gathered materials for his work.

رمان نویس مستندات را برای کارش جمع آوری می کند.

364

The novel has sold almost 20000 copies.

این داستان تقریبا در 20000 نسخه فروش رفته است.

365

The little boy gazed at the huge elephant, eyes wide open.

آن پسر بچه با چشمانی باز به آن فیل بزرگ خیره شد.

366

The little girl is not capable of riding a bicycle.

آن دختر کوچولو قادر به سوار شدن به دوچرخه نیست.

367

The book is of great value.

آن کتاب ارزش والایی دارد.

368

The accident happened two years ago.

حادثه دو سال پیش اتفاق افتاد.

369

Who wrote the letter?

چه کسی این نامه را نوشته است؟

370

Since that time we have not seen him.

از آن موقع به بعد ما او را ندیدیم.

371

They are the only people who know the fact.

آنها تنها کسانی هستند که حقیقت را می دانند.

372

It is difficult for me to handle the case.

برای من مشکل است که از پس این مورد بر آیم.

373

That child has no fear of water.

آن کودک از آب ترسی ندارد.

374

The child was almost drowned.

احتمالا بچه غرق شده بود

375

This child did nothing but cry.

این بچه کاری جز گریه کردن نداشت.

376

The work is actually finished.

کارم واقعا تمام شده است.

377

The work requires ten men for ten days.

این کار به ده نفر برای ده روز نیاز دارد.

378

There are many monkeys on the mountain.

در آن کوهستان میمون زیاد است.

379

The idea is not in itself a bad one.

این ایده به خودی خود ایده بدی نیست.

380

What is the depth of the lake?

عمق دریاچه چقدر است؟

381

The old cottage had only one bed, so we all took turns sleeping in it.

آن کلبه‌ی قدیمی فقط یک تخت داشت. بنا بر این، به نوبت روی آن می‌خوابیدیم.

382

The whale has been found off the coast of Wakayama.

نهنگ در ساحل واکایاما پیدا شده بود.

383

Both brothers are still alive.

هر دو برادر هنوز زنده اند.

384

The army made inroads into the neighboring country.

ارتش کشور همسایه را اشغال کرد.

385

That fish lives in fresh water.

آن ماهی در آب شیرین زندگی می‌کند.

386

If he doesn’t want to learn, we can’t make him.

اگر او نمی خواهد یاد بگیرد، ما نمی توانیم او را مجبور کنیم.

387

The nurse cared for the patient very tenderly.

پرستار با ملاطفت بسیار از بیمار مراقبت کرد.

388

There is a very old temple in the town.

در شهر یک معبد خیلی قدیمی وجود دارد.

389

The company develops new products every other month.

شرکت یک ماه در میان محصول جدید تولید می کنه

390

The roof of the house is red.

سقف خانه قرمز است.

391

I found the film romantic.

این فیلم به نظرم عاشقانه آمد.

392

The doctor is known to everyone in the village.

دکتر در این روستا برای همه شناخته شده است.

393

I cannot hear such a story without weeping.

من نمی توانم چنین داستانی را بدون گریه کردن بشنوم.

394

The hen lays an egg almost every day.

آن مرغ تقریبا هر روز روی یک تخم می نشیند.

395

The drama brought a lump to my throat.

نمایش درام بغض بر گلویم آورد.

396

Will you put the glasses on the table?

آیا لیوانها را روی میز خواهید گذاشت؟

397

I can never bring myself to talk about it.

هرگز نمی توانم خودم را مجبور کنم راجع به آن صحبت کنم.

398

She seems the least shy of the three.

از سه تای دیگه کمتر خجالتی تره

399

The two mountains are of equal height.

دو کوه از بلندای یکسانی برخوردار هستند.

400

How’s the weather there?

آنجا هوا چه طور است؟

401

How often have you been there?

چند بار است که اینجا آمده ای؟

402

I must replace that fluorescent lamp.

باید آن لامپ مهتابی را عوض کنم.

403

Typhoons are frequent there in fall.

به هنگام پاییز طوفان بسیار می آید.

404

Everything is on schedule.

همه چیز طبق برنامه است.

405

Regarding Professor Scott’s final criticism I have nothing more to add to what I said in my previous reply.

در خصوص انتقاد نهایی پروفسور اسکات، چیز دیگری ندارم که به آنچه در پاسخ قبلی‌ام گفتم، اضافه کنم.

406

Late autumn in Scotland is rather cold.

اواخر پاییز در اسکاتلند نسبتاً سرد است.

407

Scotland is famous for its woollen textiles.

اسکاتلند به خاطر منسوجات پشمی‌اش شهرت دارد.

408

Some songs come from Scotland.

برخی از ترانه‌ها مال اسکاتلند هستند.

409

The union of Scotland and England took place in 1706.

اتحاد اسکاتلند و انگلستان در سال 1706 اتفاق افتاد.

410

Scotland can be very warm in September.

اسکاتلند در ماه سپتامبر ممکن است خیلی گرم باشد.

411

Scott was the first man to reach the pole.

اسکات نخستین انسانی بود که به قطب رسید.

412

Scott was a contemporary of Byron.

اسکات معاصر بایرون بود.

413

It will not be long before Scott gets well.

زیاد طول نمی‌کشد که حال اسکات خوب می‌شود.

414

Terrific!

فوق العاده

415

You had better set off at once.

باید خیلی سریع عمل می کردی

416

Opportunity makes a thief.

فرصت است که دزد می سازد.

417

Opportunity makes a thief.

فرصت دزد می سازد.

418

The soup is not cool.

سوپ سرد نیست.

419

I’ll put some salt in the soup.

من کمی نمک در سوپ خواهم ریخت.

420

Sue is an American student.

سو یک دانشجوی آمریکائی است.

421

Speaking of Switzerland, have you ever been there in winter?

حالا که صحبت از سویس شد، شما هیچ وقت زمستان به آنجا رفته‌اید؟

422

John caught a tiger and shot two lions.

جان یک ببر را کشت و به دو شیر شلیک کرد.

423

Mr Johnson ran fastest of the three.

آقای جانسون در میان سه نفر از بقیه تندتر می‌دوید.

424

Jack speaks English.

جک به انگلیسی صحبت می کند.

425

How old is he then?

پس او چند سال دارد؟

426

You cannot rely upon Jim’s words since he tries to please everybody.

نمی تونی روی حرف جیم حساب کنی چون اون همیشه سعی می کنه همه رو راضی نگه داره.

427

Jim got down from the tree.

جیم از درخت پایین آمد.

428

Hold still for a moment, please.

لطفاً چند دقیقه آرام بمانید.

429

Jane has made great progress in Japanese.

جین در ژاپنی پیشرفت زیادی کرده است.

430

Jane made an angry gesture.

جین قیافه عصبانی به خودش گرفت.

431

Tell me. I’m all ears.

به من بگو، من سرتاپا گوشم.

432

The clown at the circus pleased my children.

دلقک سیرک بچه های مرا شاد کرد.

433

I will leave it to your judgement.

من این را به قضاوت شما واگذار می کنم.

434

I cannot thank you enough for your kindness.

من نتوانم از لطف شما به قدر کافی تشکر کنم.

435

Thank you for inviting me.

از اینکه مرا دعوت کردی، متشکرم.

436

Are you married or are you single?

شما متأهلید یا مجرد؟

437

A computer is an absolute necessity now.

اکنون کامپیوتر یک ضرورت مسلم است.

438

I’ve never seen anything like this before.

من تا به حال چیزی مانند این ندیدم.

439

I want to talk to the famous pianist before his concert.

من می خواستم قبل از کنسرت با آن پیانیست معروف صحبت کنم.

440

It’s true.

درست است.

441

It’s a waste of time to stay longer.

بیشتر از این ماندن وقت تلف کردن است.

442

It is impossible to finish this in two days.

امکان ندارد بتوانی این کار را در طی دو روز انجام دهی.

443

Lend a hand with these parcels, please.

لطفا یک کمکی کن این بسته ها رو برداریم.

444

Please take these dishes away.

لطفا این ظروف را ببرید.

445

These pens are his.

این خودکارها مال او(پسر) هستند.

446

So far, so good.

بسیار دور بسیار خوب است.

447

This is their house.

این خانه آنهاست.

448

Could this be his writing?

آیا این می تواند نوشته های او باشد؟

449

This is a very old book.

این یک کتاب بسیار قدیمی است.

450

This is the same watch that I’ve lost.

این همان ساعتی است که من گم کرده‌ام.

451

This is the nicest present I’ve ever had.

این قشنگ‌ترین هزینه‌ای است که تا کنون داشته‌ام.

452

This is Kenji’s chair.

هذا كرسي كنجي.

453

This is a little gift for you.

این یک هدیه کوچک برای تو.

454

This is the room where the body was found.

این اتاقی است که جسد در آن یافت شد.

455

Please fill in your name and address on this form.

لطفا اسم و آدرست را در این فرم پرکن

456

This book contains forty photographs.

این کتاب حاوی چهل عکس است.

457

I think this suit is much superior to that one in quality.

به نظرم این کت کیفیتش خیلی بالاتر از اون یکیه

458

This room is large enough.

این اتاق به اندازه کافی بزرگ است.

459

This room is used for various purposes.

این اتاق برای چندین منظور استفاده می شود.

460

This room does not get much sun.

این اتاق زیاد نورگیر نیست.

461

This box is empty. It has nothing in it.

این جعبه خالی است. هیچ چیز درون آن نیست.

462

This bird lives neither in Japan nor in China.

این پرنده نه در ژاپن می زید و نه در چین.

463

I would take this brown tie.

من این کراوات قهوه ای را بر خواهم داشت.

464

This man is very, very old.

این مرد خیلی خیلی پیر است.

465

What does that word mean?

آن کلمه چه معنایی دارد؟

466

When was this university founded?

کی این دانشگاه تأسیس شده است؟

467

What is all this bother about?

این مزاحمت چه بود؟

468

By whom was this window broken?

چه کسی این پنجره را شکسته است؟

469

This institution came into being after the war.

این موسسه بعد از جنگ ایجاد شد.

470

Last summer, I finally left the firm that I had joined twelve years before.

تابستان گذشته، بالاخره من شرکتی را که بیست سال پیش به آن ملحق شده بودم، ترک کردم.

471

There is nothing new under the sun.

بر زیر خورشید هیچ چیز جدیدی نیست.

472

This novel is both interesting and instructive.

این داستان هم سرگرم کننده است و هم آموزنده.

473

Please get these papers out of the way.

این کاغذ ها رو از جلوی پا بردارید.

474

This moment will be recorded in history.

این لحظه ای است که در تاریخ ثبت خواهد شد.

475

This species holds the record for long-distance migration.

این گونه جانوری رکورد مهاجرت طولانی را در دست دارد.

476

Please mail this letter for me.

لطفا این نامه را برای من پست کن.

477

This car is always breaking down lately.

اخیراً، این خودرو دائماً خراب می شود.

478

I guarantee this watch to keep perfect time.

من تضمین می کنم که این ساعت زمان دقیق را نشان دهد.

479

The watch keeps accurate time.

آن ساعت زمان دقیق را نشان می دهد.

480

This watch is ten minutes slow.

این ساعت ده دقیقه عقبه

481

This fact bears witness to his innocence.

این امر، گواه بی گناهی اوست.

482

This fact is of little consequence.

این موضوع از اهمیت کمی برخوردار است.

483

I need a pair of scissors to cut this paper.

برای بریدن این کاغذ به یک قیچی دو پاره ای احتیاج دارم.

484

I don’t believe the child came to Tokyo alone.

من باور نمی کنم که آن بچه به تنهایی به توکیو بیاید.

485

This work is simple enough for me to do.

انجام این کار برای من خیلی ساده است.

486

The population of this country is diminishing.

جمعیت این کشور در حال کم شدن است.

487

I have to oppose this idea.

من باید با این ایده مخالفت کنم.

488

This factory produces 500 automobiles a day.

این کارخانه در روز 500 اتومبیل تولید می کند.

489

There are many birds in this park.

در این پارک پرنده های بسیاری هستند.

490

This word is derived from Greek.

این کلمه از زبان یونانی گرفته شده است.

491

This word comes from Greek.

این واژه از یونانی می آید.

492

The title of this play is “Othello”.

عنوان این نمایشنامه، اوتللو است.

493

The bridge is supported by 10 posts.

پل با 10 ستون نگاه داشته شده است.

494

This classroom is very large.

این کلاس درس خیلی بزرگ است.

495

It is very pleasant to sail these waters.

قایق رانی در میان این آبها بسیار لذت بخش است.

496

This house will let easily.

این خانه راحت اجاره داده خواهد شد.

497

I wanted to work this summer.

من می خواهم این تابستان کار کنم.

498

This radio is out of order.

این رادیو کار نمی کند.

499

This store’s hamburgers taste better than that one’s.

همبرگرهای این مغازه از آن یکی طعم بهتری دارد.

500

May I use this bat?

می‌توانم از این چوگان استفاده کنم؟

501

This bus will take you to the museum.

این اتوبوس شما را تا موزه می برد .

502

Is this ladder strong enough to bear my weight?

این نردبان اینقدر محکم هست که وزن من رو تحمل کنه؟

503

I don’t want this news to be made public yet.

هنوز نمی‌خواهم که این خبر علنی شود.

504

What was her reaction to the news?

واکنش او در مقابل این خبر چه بود؟

505

This smell disgusts me.

این بو حالم را به هم می‌زند.

506

This knife is very sharp.

این چاقو خیلی تیز است.

507

This TV set has a two year guarantee.

این تلویزیون ضمانت دوساله دارد.

508

This is true of adults as well as of children.

این امر هم در مورد کودکان و هم در مورد بزرگسالان صدق می کند.

509

May I direct your attention to this?

مي‌تونم توجهتان را به اين معطوف کنم؟

510

Handle the glasses carefully.

با دقت از عینک نگهداری کن.

511

This one is prettier.

این یکی قشنگ تره

512

Everything here is mine.

هر چیزی که اینجاست مال من است.

513

Come here and help me.

بیا اینجا و به من کمک کن.

514

Parking is prohibited here.

اینجا پارک کردن ممنوع است.

515

This is by far the best seafood restaurant in this area.

این تا کنون بهترین رستوران غذاهای دریایی در این منطقه است.

516

How long do we stop here?

چند مدت ما اینجا توقف می کنیم؟

517

What are you doing here?

اینجا چه می کنی؟

518

Between you and me, he is rather stupid.

بین خودمان بماند، او نسبتاً احمق است.

519

How far is it from here to Ueno?

از اینجا تا یونو چقدر فاصله دارد؟

520

About how much would a taxi be from here?

کرایه‌ی تاکسی از اینجا تقریباً چقدر می‌شود؟

521

A cup of coffee relieved me of my headache.

یک فنجان قهوه سردردم را تسکین می دهد.

522

Ken talks as if he knew everything.

کن طوری حرف می‌زند گویی همه چیز را می‌داند.

523

Ken must be home by now.

کن باید تا حالا آمده باشد.

524

The game added to the fun.

بازی جالب ترش کرد

525

Do not eat too much cake.

بیش از اندازه کیک نخور.

526

From Kate’s point of view, he works too much.

از دیدگاه کیت، او بیش از حد کار می‌کند.

527

Every member of the club was present.

کلیه اعضای کلوب حاضر بودند.

528

I hit the jackpot.

من پول زیادی برنده شدم.

529

You may take this book so long as you keep it clean.

می‌توانی این کتاب را ببری، به شرطی که آن را تمیز نگه داری.

530

Greeks often eat fish, too.

یونانی ها گاهی ماهی بسیار می خورند.

531

If I wait, what’s the possibility I can get a seat?

اگر منتظر شوم، چقدر احتمال دارد جا گیرم بیاید؟

532

If you care to, you may come with us.

اگر برایت اهمیت دارد، می توانی با ما بیایی.

533

Glasswork came from Persia by way of the Silk Road.

شیشه از طریق جاده ابریشم از پارس وارد شد.

534

I have some stamps in my bag.

تعدادی تمبر در کیفم دارم.

535

Quite a few people were present at the meeting yesterday.

تعداد نسبتًاً اندکی از مردم در جلسه دیروز حاضر بودند.

536

Gasoline is sold by the liter.

گازوئیل بصورت لیتری فروخته می شود.

537

Take care not to catch a cold.

مواظب باش که سرما نخوری.

538

Is your mother at home?

آیا مادر شما در خانه است؟

539

I will show you around in return.

من در برگشت این اطراف را به تو نشان خواهم داد.

540

Is the water hot enough to make the tea?

آیا برای تهیه چای، آب به اندازه کافی داغ است؟

541

The weather is as nice as nice can be.

هوا به خوبی هست که باید باشه

542

Happy birthday to you!

تولدت مبارک!‏

543

How late are you open?

تا کی باز هستید؟

544

Your garden needs some attention.

یکم به باغت برس

545

How do you heat the house?

چه طور خانه را گرم می کنی؟

546

Your dog is very big.

سگت خیلی گنده است

547

How is it going with your family?

از خانواده چه خبر؟

548

What kinds of goods do you sell in your shop?

چه چیزایی تو مغازتون می فروشید؟

549

Let me take you home.

بذار برسونمت خونه

550

Do you let your children drink coffee?

می ذارید بچه هاتون قهوه بخورند؟

551

Please feel free to have a second helping.

تعارف نکنید اگر بازم خواستید (غذا)

552

Don’t talk about it in my mother’s presence.

جلوی مادرم درباره ش صحبت نکن

553

You’ll have to wait.

باید منتظر بمانید

554

Have I kept you waiting?

منتظرت نگه داشتم؟ (نوعی معذرت خواهی از دوستان نزدیک)

555

Take care of yourself.

مراقب خودت باش

556

Did you get the package I sent you?

بسته ای که برات فرستادم گرفتی؟

557

You may use my bicycle such as it is.

می‌توانی از دوچرخه‌ام همینطوری که هست، استفاده کنی.

558

I don’t mean to make you worry.

قصد ندارم ناراحتت کنم

559

I will sue you.

ازت شکایت می کنم

560

I think that you’ll like it, too.

فکر کنم تو هم خوشت بیاد

561

You’re really a number-one fool.

تو واقعا خنگ درجه یکی

562

It will take a long time to live down your disgrace.

خیلی طول می کشه تا آبروی از دست رفته رو به دست بیاری

563

You trust people too much.

بیش از حد به مردم اعتماد می کنی

564

You have a habit of exaggerating everything.

تو عادت داری همه چیز رو بزرگنمایی کنی

565

You are old enough to take care of yourself.

به اندازه کافی بزرگ شدی که از خودت مراقبت کنی

566

You always try to blame somebody else.

همیشه سعی می کنی دیگران رو متهم کنی

567

You are a goody-goody.

خیلی چاپلوسی (پاچه خواری)

568

Don’t scatter your things about.

وسایلت رو پخش و پلا نکن

569

Your heart’s beating, alive and beating.

قلبت می زند،زنده وتپنده.

570

I will make a new suit for you.

می خواهم برایت یک دست لباس جدید درست کنم.

571

I’ve got no time to sit and talk.

وقت ندارم بشینم و حرف بزنم.

572

I’m sorry to bother you.

ببخشید که اذیتت کردم.

573

Is the kid still up?

آیا کودک هنوز بیدار است؟

574

Keep the change, driver.

بقیه پول رو نگه دار.

575

Amy wants something new to wear.

امی می خواهد چیزی نو بپوشد.

576

There are no students who can speak English well.

هیچکدام از دانشجویان نمی‌توانند به انگلیسی خوب صحبت کنند.

577

My cat is such a baby; she follows me around wherever I go.

گربه من مانند یک کودک است، هر جا می روم مرا دنبال می کند.

578

My son is taller than me.

پسرم قدبلند تر از من است.

579

With time on our hands now, let’s do some good.

یکمی وقت داریم بذار یک کار خوب انجام بدیم

580

I’m now staying at my uncle’s.

در حال حاضر، در منزل عمویم اقامت دارم.

581

Once a bad habit is formed, it is hard to get rid of it.

زمانی که یک عادت شکل گرفت خلاص شدن از آن سخت است.

582

Now that you are in Italy, you must absolutely see Naples.

حالا که شما در ایتالیا هستید، باید از ناپل دیدن کنید.

583

You can stay here as long as you like.

شما می‌توانید هرچقدر می‌خواهید اینجا بمانید.

584

Try as you may, you will never get him to agree.

سعی خودت رو بکن ولی به هیچ وجه نمی تونی کاری کنی قبول کنه

585

The English are a polite people.

انگلیسی‌ها مردم مؤدبی هستند.

586

Any political party is conservative in itself.

هر حزب سیاسی به تنهایی محافظه‌کار است.

587

No, thank you. I’m so full.

نه، ممنونم. بسیار پر شدم.

588

I’m jealous that you have a good boss.

از اینکه کارفرمای خوبی داری، به تو حسادت می کنم.

589

How foolish I was not to discover that simple lie!

چقدر من احمق بودم که دروغ به این سادگی را نفهمیدم!

590

Those houses are 500 years old.

آن خانه ها پانصد سال قدمت دارند.

591

That is the fastest train in the world.

آن سریع ترین قطار دنیاست

592

One day Mike and Jane went downtown to do some shopping.

روزی، مایک و جین برای خرید به مرکز شهر رفتند.

593

One day I met him.

روزی دیدمش.

594

One day, Chris discovered the charming girl of his dreams.

یک روز کریس دختر زیبای رؤیاهایش را پیدا کرد.

595

In a sense, you are right.

از یک جهت حق با توست.

596

Sysko works like an ant.

سیسکو مانند مورچه ها کار می کند.

597

Don’t worry too much, or you’ll go bald.

نگران نباش، وگرنه کچل می شوی.

598

Refugees in Africa are seeking help.

پناهندگان در آفریقا در جستجوی کمک هستند.

599

She knows she’s looking fine.

او می داند که زیبا به نظر می آید.

600

Do they sell notebooks at that store?

آیا آنها در آن فروشگاه دفتر می فروشند؟

601

I remember meeting that man at Cambridge before.

من ملاقات با آن مرد را در کمبریج به خاطر می آورم.

602

That boy’s name is Shintaro Wada.

اسم آن پسر، شینتارو وادا است.

603

How high mountain that is!

چه کوه بلندیه!

604

Look at that building. Is it a temple?

به این ساختمان نگاه کن.آیا آن یک معبد است؟

605

That nurse is a real angel to her patients.

آن پرستار، یک فرشته واقعی برای بیمارانش است.

606

Take the book which is lying on that table.

کتابی را که بر روی آن میز قرار دارد بردار.

607

I did not want to alarm you.

من نمی خواستم به شما اخطار کنم.

608

You will be able to read this book next year.

تو قادر خواهی بود که این کتاب را در سال آینده بخوانی.

609

Are you busy?

سرت شلوغ است؟

610

Will you go on foot or by bus?

پیاده میری یا با اتوبوس؟

611

Who did you vote for in the election?

به چه کسی در این انتخابات رأی دادی؟

612

You will write a letter.

تو نامه ای خواهی نوشت.

613

You’ll soon come to enjoy the food and drink here.

به زودی از غذا و نوشیدنی اینجا لذت خواهید برد.

614

How long have you been busy?

در طول چه مدتی مشغول بودید؟

615

I am happy to hear your voice.

از اینکه صدایت را بشنوم خوشحال می شوم.

616

What is your name?

نام شما چیست؟

617

What is your name?

اسم شما چیست؟

618

Do you have much snow in your country?

آیا در کشور شما برف زیاد می بارد؟

619

Your bag is on my desk.

کیفت بر روی میز من است.

620

Being with you makes me feel happy.

با تو بودن مرا خوشحال می کند.

621

Listen to those whom you think to be honest.

به حرف کسانی که فکر می‌کنید صداقت دارند، گوش کنید.

622

Either you or I will get the first prize.

یا من یا تو جایزه اول را برنده خواهیم شد.

623

I’ll be in bed by the time you get home.

تا اون موقع که تو برسی خونه من تو تختم هستم.

624

Arnold teaches us to see the object as it really is.

آرنولد به ما یاد داد که به سوژه همان طور که واقعا هست نگاه کنیم.

625

Oh! I know the man.

اوه! من این مرد را می شناسمم.

626

We have detected an abnormality on your x-ray.

ما در عکس اشعه ایکس شما، نوعی ناهنجاری را تشخیص داده ایم.

627

NTT cancelled telephone cards with over 300 units.

NTT کارت‌های تلفن دارای بیش از 300 واحد را لغو کرد.

628

How many CDs do you have?

چند سی دی دارید؟

629

B. Franklin was an American statesman and inventor.

ب. فرانکلین یک سیاستمدار و مخترع آمریکایی بود.

630

It’s on the eighth floor.

در طبقه‌ی هشتم واقع است.

631

Americans who are over sixty-five make up 12.5% of the total population.

آمریکاییانی که بیش از شصت و پنج سال سن دارند، 12.5٪ کل جمعیت را تشکیل می‌دهند.

632

At four we could go home.

ساعت چهار توانستیم به خانه برویم.

633

April is the fourth month of the year.

آوریل، چهارمین ماه سال است.

634

He stayed there for three days.

او سه روز در آنجا ماند.

635

I will answer within three days.

در ظرف سه روز پاسخ خواهم داد.

636

Three people are still missing.

سه نفر هنوز گمشده هستند.

637

I run to the toilet every thirty minutes.

من هر سی دقیقه یکبار به طرف توالت می دویدم.

638

Twice two is four.

دو دو تا چهار تا.

639

I had hardly walked for a few minutes when it began to rain.

وقتی که باران شروع به باریدن گرفت، من راهی نرفته بودم جز برای چند دقیقه.

640

A grasshopper and many ants lived in a field.

یک ملخ و مورچه‌های زیادی در یک مزرعه زندگی می‌کردند.

641

I was feeling blue all day.

تمام روز احساس افسردگی می‌کردم.

642

I’ll be staying here for a week.

ما اینجا به مدت یک هفته خواهیم بود.

643

I had not gone a mile when it began to rain.

یک مایل نرفته بودم که باران شروع شد.

644

You can go out, as long as you promise to be back by 11 o’clock.

می‌توانی بروی بیرون، به شرط آنکه قول بدهی تا ساعت 11 بر گردی.

645

Let’s take a 10-minute break.

ده دقیقه استراحت می کنیم.

646

Kyowa Bank and Saitama Bank merged into Asahi Bank ten years ago.

10 سال قبل، بانک کیوئووا و بانک ساییتاما ادغام شدند و بانک آساهی را پدید آوردند.

647

Although the phrase “world peace” sounds attractive, the road to world peace is very long and full of troubles.

هر چند که عبارتصلح جهانیجذاب به نظر می رسد، اما مسیر صلح جهانی بسیار طولانی و پر از مشکلات است.

648

I said to myself, “That’s a good idea.”

با خودم گفتم: «این فکر خوبی است

649

What are you always thinking about? asked the little white rabbit.

خرگوش سفید کوچک پرسید: تو دائما به چه چیزی فکر می کنی؟

650

Welcome.

خوش آمدید.

651

He often appears on TV.

او اغلب بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شود.

652

You may catch sight of our house from the train.

می توانی خانه ما را از قطار ببینی.

653

Experience is the best teacher.

تجربه بهترین آموزگار است.

654

The policeman took the knife from the boy.

پلیس چاقو را از پسر گرفت.

655

The police caught the burglar red-handed.

پلیس دزد رو در حین ارتکاب جرم گرفت.

656

Not all policemen are brave.

همه ی پلیس ها شجاع نیستند.

657

I met Yoko on my way to the theater.

من در راه رفتن به تئاتر با یوکو ملاقات کردم.

658

The words above the door of the theatre were a metre high.

کلمات بالای در تئاتر یک متر ارتفاع داشت.

659

The result is all that matters.

فقط نتیجه مهم است.

660

It pays in the long run to buy goods of high quality.

خریدن کالاهایی با کیفیت بالا عاقبت کار ساز است.

661

He lost his happiness in the end.

در نهایت او خوشبختی خود را از دست داد.

662

Asked to marry him, I was at a loss for words.

ازم خواست باهاش ازدواج کنم من نتونستم چیزی بگم (دهنم بسته شده بود)

663

It’s Monday.

امروز دوشنبه است.

664

Monday comes after Sunday.

دوشنبه بعد از یکشنبه می آید.

665

Can you think of any reasons?

آیا تو می توانی به دلایل آن فکر کنی؟

666

We need no more men at present.

فعلاً به افراد بیشتری نیاز نداریم.

667

Needless to say, he never came again.

نیازی به گفتن نیست که او دیگر هرگز باز نگشت.

668

You should keep your mouth shut.

تو باید دهنت رو بسته نگاه داری

669

The linguist is quite familiar with the dialect.

زبان‌شناس با این لهجه آشنایی کامل دارد.

670

In spite of the language difficulty, we soon became friends.

علیرغم دشواری زبان، خیلی زود با هم دوست شدیم.

671

Don’t eat hard foods.

غذاهای سخت نخورید.

672

I got a traffic ticket.

من یک بلیط تردد گرفته ام.

673

There are a lot of children in the park.

اینجا در پارک بچه های زیادی هستند.

674

The sayings of Confucius are famous.

گفته‌های کنفوسیوس مشهور است.

675

The factory is keyed to produce men’s wear.

این کارخانه مخصوص تولید پوشاک مردانه است.

676

The prince learned English from the American lady.

شاهزاده، انگلیسی را، از آن زن آمریکایی یاد گرفت.

677

Be more careful in your actions.

بیشتر مواظب کارهایتان باشید.

678

Actions speak louder than words.

صدای عمل رساتر از حرف است.

679

Actions speak louder than words.

عمل پرصداتر از سخن است.

680

Actions speak louder than words.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

681

I am not the man I was when you knew me first.

من همان مردی نیستم که تو در ابتدا مرا می شناختی.

682

The last election was such a hot contest that several ex-ministers lost.

آخرین انتخابات چنان رقابتی شدیدی بود که بسیاری از وزرای سابق در آن شکست خوردند.

683

I’m afraid I can’t make it at that time.

من نگران هستم، که نتوانم در موقع مقرر آن را درست کنم.

684

If I had eaten breakfast this morning, I would not be hungry now.

اگر امروز صبح صبحانه خورده بودم، الان گرسنه نبودم.

685

How about eating out this morning for a change?

چطوره به عنوان یک تغییر امروز صبح بیرون غذا بخوریم؟

686

Did you feed the dog this morning?

امروز صبح به سگ غذا دادی؟

687

Do you know the man whose house we have just passed?

تو مردی را که از خانه اش چند لحظه پیش گذشتیم، می شناسی؟

688

I will go there on foot or by bicycle next time.

من پای پیاده یا با دوچرخه بار دیگر به آنجا خواهم رفت.

689

Today’s paper says that a typhoon is coming.

روزنامه امروز می گوید طوفان می آید.

690

I think I will wear this red sweater.

فکر کنم که سویت شرت قرمز را بپوشم.

691

It is terrible weather today.

امروز هوا بسیار بد است.

692

As of today, we haven’t had an answer from him.

مثل امروز ما جوابی از او نشنیدیم

693

It isn’t raining much this year.

امسال بارندگی زیاد نیست

694

A telephone call from him is probable tonight.

امشب احتمال دارد او تلفن بزند.

695

I have some work to do this evening.

من کارهایی دارم که باید امروز عصر انجام دهم.

696

Are you free tonight?

امشب وقتت آزاد است؟

697

I’ll take care of your child tonight.

امشب مراقب بچه ات خواهم بود.

698

It was good of you to give up your seat.

کار خوبی کردی صندلی ت رو دادی (مثلا به یک فرد مسن)

699

Who was the last person to log on to the computer?

آخرین کسی که به کامپیوتر وصل شد، کی بود؟

700

Never give up till the very end.

هرگز تا انتها تسلیم نشو.

701

I remember the first time.

من اولین بار را به یاد دارم.

702

At first, I couldn’t understand what he said.

در ابتدا نتوانستم بفهمم که او چه گفت.

703

My wife has just cleared the table.

همسرم تازه میز را پاک کرده است.

704

The judge condemned him to death.

قاضی او را به اعدام محکوم کرد.

705

Not until yesterday did I know the truth.

تا همین دیروز از حقیقت خبر نداشتم.

706

My computer was down yesterday.

کامپیوتر من دیروز خراب شد.

707

Everyone laughed at me yesterday.

همه دیروز به من خندیدند.

708

Give me the reason for which you were absent yesterday.

دلیلش را به من بگو که چرا دیروز غایب بودی.

709

There were a lot of murders last year.

پارسال قتل‌های زیادی اتفاق افتاد.

710

I had a horrible dream last night.

من خواب وحشتناکی دیشب دیدم.

711

He had a bit of a cold last night.

او دیشب کمی سرما خورده بود.

712

There was a big fire near my house last night.

آتش سوزی بزرگی نزدیک خانه من دیشب اتفاق افتاد.

713

You needn’t have brought your umbrella.

لازم نبود چتر بیاورید.

714

Those who want to remain may do so.

کسانی که می خواهند بمانند، می توانند این کار را انجام دهند.

715

Your family should come before your career.

کار و شغل تو باید قبل از خانواده ات قرار گیرد.

716

You don’t like sashimi, do you?

تو ساشیمی دوست نداری، دوست داری؟

717

A good beginning makes a good ending.

یک شروع خوب، پایان خوبی در پی دارد.

718

A good beginning makes a good ending.

خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج.

719

Children will believe what their parents tell them.

کودکان آن چیزی را که والدینشان به آنها می گویند باور خواهند کرد.

720

The child was feeding the monkey with the banana.

آن بچه به میمون موز می داد.

721

The children would play for hours on the beach.

بچه ها ساعت ها کنار ساحل بازی خواهند کرد.

722

My mother died when I was a kid.

وقتی که بچه بودم، مادرم مرد.

723

Children reflect the family atmosphere.

بچه ها محیط خانه را بازتاب می دهند.

724

Children are poor men’s riches.

بچه ها دارائی فقرا هستند.

725

Children found Christmas presents hidden under the bed.

بچه ها هدایای کریسمس را که زیر تخت پنهان شده بود، پیدا کردند.

726

Not all the candidates can pass the examination.

همه‌ی داوطلبان نمی‌توانند در امتحان قبول شوند.

727

I will go there in place of you.

من به جای تو ، به آنجا خواهم رفت.

728

Ten years have passed since I came here.

ده سال از زمانی که من به اینجا آمدم، گذشته است.

729

I left the firm, because I wanted to be on my own.

می خواستم مستقل کار کنم، برای همین شرکت رو ترک کردم.

730

It was on the morning of February the ninth that I arrived in London.

صبح نهم فوریه بود که من به لندن رسیدم.

731

The train had already left when I got to the station.

وقتی من به ایستگاه رسیدم، قطار قبل از آن رفته بود.

732

It took me two hours to get to Yokohama.

دوساعت طول می کشد که به یوکوهاما برسم.

733

Please stay here till I get back.

لطفاً تا وقتی بر می‌گردم، اینجا بمانید.

734

I’ll never forget him as long as I live.

تا زمانی که زنده ام او را فراموش نخواهم کرد.

735

Our company supports several cultural events.

شرکت ما از چندین رویداد فرهنگی حمایت می کند.

736

Is there any room for me?

جایی برای من وجود دارد؟

737

He will be my deputy while I am away.

تا وقتی نیستم، او جانشین من خواهد بود.

738

It isn’t what he says that annoys me but the way he says it.

چيزي که من را اذيت مي‌کند حرفهاي او نيست بلکه نحوه گفتن آنهاست.

739

She cut in when we were talking.

وقتی ما با هم صحبت می کردیم او پرید میان صحبتمان.

740

They say our house is too small by Western standards.

آنها می گویند بر طبق استانداردهای غربی خانه ما بسیار کوچک است.

741

Welcome to our home.

به خانۀ ما خوش آمدید.

742

The principal of our school is an American.

مدیر مدرسه‌ی ما یک آمریکایی است.

743

All our attempts were in vain.

تمام تلاش‌هایمان بیهوده بود.

744

What is that big building in front of us?

آن ساختمان بلندی که جلو ماست، چیست؟

745

We have heard of your success in the exam.

ما از موفقیتت در امتحان شنیده ایم.

746

We walked along the busy street, singing old songs.

در حالی که در خیابان های شلوغ قدم می زدیم، آوازهای قدیمی را می خواندیم.

747

We must deal with this problem.

ما باید این مشکل را حل کنیم.

748

I telephoned her at once.

من بی درنگ به او تلفن کردم.

749

We’d better call the doctor.

ما باید به پزشک زنگ بزنیم

750

We all agree with you.

ما همگی با تو موافقیم.

751

We must clean our class.

ما باید کلاسمان را تمیز کنیم.

752

We express our thoughts by means of languages.

ما افکارمان را به وسیله‌ی زبان بیان می‌کنیم.

753

We must develop renewable energy sources.

من کاملا موظفم برای این درهم برهمی و آشفتگی

754

We must develop renewable energy sources.

ما باید منابع انرژی تجدید پذیرمان را گسترش دهیم

755

We must stand up for our rights.

باید از حقوقمان دفاع کنیم.

756

We were all present at her wedding.

همه ما در جشن عروسی او حضور داشیم.

757

We should play a more active role in combating global warming.

باید در مبارزه با گرم شدن کره‌ی زمین نقش فعال‌تری ایفا کنیم.

758

We are going to have a party on Saturday night.

شب شنبه یک مهمانی خواهیم داشت.

759

We have decided to stay here for the time being.

تصمیم گرفتیم فعلا اینجا بمونیم

760

We saw the monkey at the zoo.

آن میمون را در آن باغ‌وحش دیدیم.

761

We were at school together.

ما در مدرسه با هم بودیم.

762

We speak Japanese.

ما به ژاپنی حرف می‌زنیم.

763

We bargained with him for the house.

برای خانه با او چانه زدیم.

764

We are anxious for their safety.

ما برای امنیت آنها نگرانیم.

765

We have elected him chairman of the meeting.

ما او را به عنوان رئیس جلسه انتخاب کرده‌ایم.

766

She gave me a smile of recognition.

او به من لبخندی از سر آشنایی تقدیم کرد.

767

This problem is difficult for me to solve.

برایم دشوار است که این مسئله را حل کنم.

768

I don’t have a single enemy.

من یک دشمن منفرد ندارم.

769

I have two foreign friends.

من دو دوست خارجی دارم.

770

I don’t have any brothers.

من هیچ برادری ندارم.

771

I cannot afford to buy a new car.

من نمی توانم پول خریدن یک ماشین جدید را جور کنم.

772

It appeared to me that he was very intelligent.

بر من آشکار شد که او بسیار باهوش است.

773

She raised her fist as if to hit me.

او مشتش را بالا آورد چنانکه گویی مرا می خواست بزند.

774

Don’t talk to me!

با من حرف نزن!

775

As far as I am concerned the question is not simple.

تاجایی که می دونم سوال زیاد اسون نیست.

776

As far as I am concerned I can leave today.

تا جایی که به من مربوط است، می‌توانم امروز بروم.

777

Follow me.

پشت سر من بیا.

778

I want you to meet my cousin.

می‌خواهم که با پسرعمویم ملاقات کنید.

779

My bag is too old. I must buy a new one.

کیف من کهنه است. من باید یکی نو بخرم.

780

I sat by his side.

من کنار او نشستم.

781

My family are all athletic.

خانواده ی من همه ورزشکارند.

782

My brother wants to go to the moon some day.

برادر من میخواهد که روزی به ماه برود.

783

Come along after me.

پشت سر من بیا.

784

My car is being fixed now.

ماشین من الآن درست شد.

785

As far as I know, he has never been overseas.

تا جایی که می‌دانم، او هیچ وقت به خارج نرفته است.

786

My father likes tennis.

پدرم تنیس دوست دارد.

787

My father is an electric engineer.

پدر من مهندس الکترونیک است.

788

My father is young.

پدر من جوان است.

789

My mother gets up early every morning.

.مادر من هر روز صبح زود از خواب بلند می شود

790

My name is Yamada.

نام من یامادا است.

791

I’ve been there twice.

دوبار اونجا بودم.

792

I studied English when I was there.

وقتی آنجا بودم، زبان انگلیسی را مطالعه کردم.

793

I’m going to Fukui.

من به فوکویی می‌روم.

794

I’m going to Hokkaido.

من به هوکایدو می‌روم.

795

I work for a travel agency.

من در آژانس مسافرتی کار می کنم.

796

I have received no reply from you yet.

من هنوز هیچ جوابی از شما دریافت نکرده ام.

797

I disagree with you.

من با تو مخالفم.

798

When can I swim here?

چه موقع می توانم شنا کنم؟

799

I didn’t know when to switch the machine off.

نمی‌دانستم آن دستگاه را کی خاموش کنم.

800

I correspond with many friends in Canada.

من با بسیاری از دوستان در کانادا نامه نگاری می کنم.

801

I bought this printer yesterday.

من این چاپگر رادیروز خریدم.

802

I explained the reason in detail.

من علتش را به طور دقیق توضیح دادم.

803

I am a stranger here.

من اینجا غریبه ام.

804

I can’t agree with you on this matter.

من در این موضوع با تو موافق نیستم.

805

I am not concerned with this.

من نگران این نیستم.

806

I’m not accustomed to such treatment.

من به چنین رفتارهایی عادت نکرده ام.

807

I went to Tokyo to buy this book.

من به توکیو رفتم تا این کتاب را بخرم.

808

I am crazy about golf.

من عاشق گلف‌ام.

809

I cannot tell how this is done.

نمی‌توانم بگویم که این چطور درست شده است.

810

I followed the deer’s tracks.

رد آهو را دنبال کردم.

811

I like the red ones on the shelf.

از آن قرمزهای روی قفسه خوشم می‌آید.

812

I heard the news by chance.

اتفاقی اخبار را شنیدم.

813

I couldn’t help laughing at the plan.

نمی تونستم جلوی خودم رو از خندیدن به اون نقشه بگیرم.

814

I think it true.

فکر می کنم درست است.

815

I’d better not eat that.

ترجیح می دهم که نخورمش.

816

I should have reported it to the police, but I didn’t.

باید به پلیس اطلاع می دادم ولی اینکار رو نکردم.

817

I forgot it.

فراموشش کردم.

818

I have never heard of him since then.

تا قبل ار این هرگز از او چیزی نشنیده بودم.

819

I have a lot of flowers. Some are red and some are yellow.

من گلهای بسیاری دارم.برخی شان سرخند و برخی زرد.

820

I like chocolate.

من شکلات دوست دارم.

821

I learned French instead of German.

من به جای آلمانی، فرانسه آموختم.

822

I am talking with Tom.

مشغول صحبت با تام هستم.

823

I am talking with Tom.

دارم با تام حرف می زنم.

824

I’ve broken my glasses.

عینکم را شکسته ام.

825

I decided to try again.

تصمیم گرفتم بوباره سعی کنم.

826

I can take a rest at last.

بالاخره می تونم یک استراحتی بکنم.

827

I heard it on the radio.

من این را از رادیو شنیدم.

828

I went to the station.

من به ایستگاه رفتم.

829

I stopped smoking and drinking.

من کشیدن سیگار و مصرف الکل را متوقف کردم.

830

I can’t run away from the fascination of music.

من نمی توانم از جذابیت موسیقی بگریزم.

831

I like listening to music.

من دوست دارم موسیقی گوش کنم.

832

I belong to the music club.

من عضو باشگاه موسیقی هستم.

833

I prefer working to doing nothing.

من ترجیح می دهم که کار کنم تا اینکه هیچ کاری انجام ندهم.

834

I prefer going out to staying home.

ترجیح می دهم به جای ماندن در خانه بیرون بروم.

835

I want to live in comfort.

من می خواهم در آسایش زندگی کنم.

836

I put in an hour of jogging before I go to school.

قبل از اینکه به مدرسه بروم، یک ساعت پیاده روی می کنم.

837

I’m going to the bank.

من دارم به بانک می روم.

838

I met Jane by accident.

من جین را بطور اتفاقی دیدم.

839

I got my shoes wet.

کفش‌هایم را خیس کردم.

840

I’m looking forward to seeing you again.

چشم‌انتظار دیدار مجدد شما هستم.

841

I know your father.

من پدرت را می شناسم.

842

I’m very impressed by your work.

من خیلی تحت تأثیر کار تو قرار گرفتم.

843

I agree to your proposal.

من تقاضایت را می پذیرم.

844

I’m fine.

خوبم.

845

I will finish the work in five days.

این کار را ظرف پنج روز تمام می‌کنم.

846

I’ve been reading that book all afternoon.

من تمام بعد از ظهر آن کتاب را داشتم می خواندم.

847

I met Ken at the park.

من کن را در پارک ملاقات کردم.

848

I got up at six this morning.

من هرروز صبح ساعت شش از خواب بیدار می شوم.

849

I’m very busy today.

امروز من خیلی کار دارم.

850

I seem to have lost my purse.

به نظر می رسد که کیف پولم را گم کردم.

851

I went there yesterday.

من دیروز به آنجا رفتم.

852

I caught five fish yesterday.

من دیروز پنج تا ماهی گرفتم.

853

I was busy yesterday.

من دیروز سرم خیلی شلوغ بود.

854

I decided to come to Japan last year.

سال پیش من تصمیم گرفته بودم که به ژاپن بیایم

855

I’m satisfied with my work.

من از شغلم راضی هستم.

856

I am anxious about the results of the examination.

خیلی دوست دارم نتیجه امتحان رو بدونم.

857

I checked the time on the clock.

من زمان را از روی ساعت چک کردم.

858

My ears sometimes ring.

گوشم بعضی وقتها زنگ می زنه.

859

It is hard for me to put my thoughts into words.

برای من سخت است که افکارم را بنویسم.

860

I bought a pair of gloves.

من یک جفت دستکش خریدم.

861

I jog twice a week.

من هفته ای دو بار پیاده روی می کنم.

862

At first I did not like him, but now I do.

ابتدا از او خوشم نمی آمد ولی حالا چرا.

863

I wasn’t able to believe him at first.

در ابتدا توان این را نداشتم که باورش کنم.

864

I’m not used to making speeches in public.

من عادت به سخنرانی کردن در حضور جمع ندارم.

865

I arrived in Tokyo at noon.

من ظهر به توکیو رسیدم.

866

I had a tooth pulled out last week.

هفته پیش یک دندان کشیدم.

867

I refused absolutely.

من بطور مطلق مخالفت کردم.

868

I showered before breakfast.

قبل از صبحانه دوش گرفتم.

869

I have not seen you for ages.

من سالها بود که او را ندیده بودم.

870

I always catch a cold in the winter.

من همیشه زمستان ها سرما می خورم.

871

For the time being, I intend to stay at a hotel.

در حال حاضر قصد دارم در هتل بمانم.

872

I will never do it again.

من هرگز دوباره انجامش نخواهم داد.

873

I’m ashamed of Japanese politics.

من از سیاست ژاپن شرمنده‌ام.

874

Though I am old, you are still young.

هر چند من پیرم ولی تو هنوز جوونی.

875

I saw him scolded by his mother.

من او را دیدم که با مادرش پرخاشگر بود.

876

I think it’s impossible for him to solve the problem.

فکر می‌کنم برای او امکان دارد که مسئله را حل کند.

877

I looked to see if he was teasing me.

نگاه کردم ببینم سر به سرم نمی‌گذارد.

878

I think he is right.

من فکر می کنم که او درست می گوید.

879

I watched him cross the street.

من او را در حال عبور از خیابان تماشا کردم.

880

I used to go to school with him.

معمولاً با او به مدرسه می‌رفتم.

881

I wish I were as rich as he.

کاش من هم به اندازه او ثروتمند بودم.

882

I congratulated him on passing the entrance exam.

من به دلیل قبولی